رشد كودك نوپا:

هر يك از كودكان يك تا دو ساله الگوي رشد خاص خود را دارند و نبايد با الگوي رشد سايركودكان مقايسه شوند. در اشتها و رشد هر كودك نيز معمولاً نوساناتي مشاهده مي شود يعني گاهي از اشتها و رشد بيشتري برخوردارند و برخي اوقات اشتهاي خوبي ندارند. بديهي است اگر مادران از اين تغييرات اشتها و رشد باخبر باشند نگراني و يا جنگ و جدال در مورد غذا خوردن كودك بوجود نمي  آيد.

معمولاً متناسب با ميزان رشد خوب كودكان و مراحل تكامل مناسب آنان نياز به مواد مغذي نيز تغيير مي كند و عواملي مانند حركت ، بازي، فعاليت و اندازه بدن كودك ، سوخت و ساز معمولي بدن ، وضع سلامت يا بيماري كودك همه به عنوان معيار نيازهاي تغذيه اي او به شمار مي روند. بنابراين مواد غذايي كه در اختيار كودك قرار مي گيرد بايد به گونه اي باشد كه موارد زير را تامين نمايد.

1-    سرعت رشد جسمي كودك ( افزايش اندازه اسكلت بدن نظير استخوان، ماهيچه ها و غيره)

2-    رشد سريع مغز و افزايش تعداد سلول هاي آن

3-    تكامل سريع سيستم ايمني كودك

4-    فعاليت فيزيكي

5-    ترميم سريع بافتها و جبران آنچه كه در جريان بيماري از بين مي رود.

مسلماً در سرعت رشد جسمي ، تامين انرژي لازم ، استفاده از پروتئين با ارزش بيولوژيك بالا (نظير تخم مرغ) ، كلسيم ، فسفر ، پتاسيم ، روي ( با مصرف لبنيات و گوشت) و بسيار موثر بوده و كمبود هر يك از آنها و يا ساير مواد مغذي لازم، مي تواند بر روي روند رشد اثرگذاشته و حتي آنرا مختل نمايد.

كلياتي در مورد انرژي و مواد مغذي مورد نياز يك كودك 1 تا 2 ساله

در مورد ميزان انرژي يا كالري دريافتي از مواد مغذي آنچه در كتابها به عنوان مقدار مورد نياز روزانه توصيه مي شود به عنوان يك راهنما است و چون اين ميزان از مواد غذايي، براي برنامه ريزي غذايي جمعي تدوين شده و ممكن است براي برخي از كودكان بسيار بيشتر از نياز فيزيولوژيك آنان باشد لذا مقدار مورد نياز براي فرد فرد كودكان بايد بر اساس عواملي نظير اشتها، اندازه جثه، ميزان فعاليت و حتي نوع رابطه مادر با كودك پايه ريزي شود.

وزن به تنهايي نمي تواند معيار خوبي براي تعيين انرژي مورد نياز و مقدار مواد غذايي دريافتي كودك باشد به ويژه در زمانهايي كه كودك رشد بيشتري دارد نظير سال اول زندگي و يا بعدها در سالهاي بلوغ، همچنين براي كودكاني كه زير وزن استاندارد هستند يا آنهايي كه افزايش وزن دارند مقدار انرژي و غذاي مورد نياز متفاوت است. به هر حال مي توان گفت معيار وزن فقط يك راهنما است.
 در سال دوم زندگي همزمان با كاهش آهنگ رشد ، ميزان نياز به پروتئين و كالري بر اساس كيلوگرم وزن بدن نيز كاهش مي يابد ولي بايد به ميزان دريافتي مواد مغذي ديگر مانند كلسيم، آهن، ويتامين
C، ويتامين A، اسيد فوليك و ويتامين B6 توجه داشت .

كلسيم و آهن براي رشد كودك ضروري است بنابراين در صورتيكه برنامه غذايي كودك حاوي مقدار مناسبي از مواد غذايي نظير لبنيات ( شير و ماست و ) باشد كلسيم او تامين مي شود. گوشت، حبوبات، نان ( غلات)، بعضي از سبزيها و ميوه هاي تازه و خشك غني از آهن هستند و مي توانند نيازهاي تغذيه اي كودك را از نظر آهن تامين كنند ولي هنوز هم بايد آهن را به ميزان 15 ميلي گرم در روز تا سن 2 سالگي دريافت كنند كه معمولاً بصورت قطره يا شربت آهن ( قاشق 5/1 تا 2cc)‌خواهد بود.

در برنامه غذايي روزانه كودك ميوه و سبزي بايد گنجانده شود تا كودك قسمتي از ويتامين هاي مورد نياز خود را از اين طريق هم دريافت كند. استفاده از قطره مولتي ويتامين در سال دوم زندگي ضروري است و در موارد زير اهميت اين ضرورت چشمگيرتر است:

كودكاني كه در سن يكسالگي از شير مادر محروم مي شوند.
تماس كافي با نور خورشيد ندارند.
غذاهاي گوشتي و پروتئيني كم مي خورند و مصرف مستمر لبنيات جزو عادات غذايي خانواده نيست.
كودكان كم اشتها و يا محروم از توجه و عطوفت خانواده كه به مقدار كافي منابع مهم ويتامين را دريافت نمي كنند.
كودكاني كه بدغذا هستند يا به لبنيات علاقه نداشته و يا به آن حساسيت دارند.

اشتهاي كودكان 1 تا 2 ساله چگونه است؟

همانطور كه گفته شد اشتها در زمانهاي مختلف متفاوت است و تحت تاثير عوامل زيادي از جمله ميزان رشد كودك قرار مي گيرد بنابراين حتي در كودكاني كه در سال اول عمر اشتهاي خوبي هم داشته اند در سال دوم زندگي به نظر مي رسد كه كودك اشتهاي سابق را ندارد و والدين مي گويند كه اشتهاي او كم شده است در صورتيكه اين كاهش اشتها ناشي از كند شدن رشد در اين سن نسبت به سال قبل است.

گرچه ممكن است بين كودكان از نظر نوع و ميزان دريافت مواد غذايي اختلاف زيادي وجود داشته باشد و گاهي اوقات از يك وعده تا وعده ديگر و يا از يك روز به روز ديگر فرق كند ولي تحقيقات نشان داده است كه اكثر كودكان و حتي آنان كه مقدار مواد غذايي متغيري دريافت مي كنند انرژي و مواد مغذي موردنياز خود را از يك غذاي متعادل به دست مي آورند.

ساير عوامل مثل رفتار خانواده در زمينه دوست داشتن و يا دوست نداشتن غذا، عادتهاي نادرست مربوط به غذا و تغذيه ،‌همه در سال اول و دوم زندگي كودك شكل گرفته و ادامه مي يابند. در اينجا پدر و مادر بعنوان يك الگو نقش مهمي ايفا مي كنند. جو رواني مثبت يا منفي كودك كه خانواده در زمان غذا خوردن او ايجاد مي كنند مي تواند ناشي از شرايط رواني و يا نحوه تغذيه و برخورد افراد خانواده با يكديگر باشد.

 

عدم آگاهي و يا بي توجهي اعضاي خانواده در مورد رفتارهاي تغذيه اي كودك، همچنين محدوديت فرصت والدين بخصوص مادر، به ويژه اگر شاغل هم باشد مي تواند در مشكلات تغذيه و كاهش اشتهاي كودك موثر باشد و موجب شود كه كودك 1 تا 2 ساله بعضي از غذاهايي را كه قبلاً خوب مي خورده ديگر نخورد. اين بي علاقگي ممكن است يك تا دو هفته طول بكشد و گاه سالها باقي بماند.

از طرف ديگر كودكان در اين سن استقلال خود رانشان مي دهند و مي خواهند كه خودشان غذا بخورند . هنوز هم دوست دارند ريخت و پاش كنند و از انگشتان خود براي برداشتن غذا استفاده نمايند كه اين رفتار بخشي از مرحله تكاملي آنان است. كودكان ترجيح مي دهند از غذاهايي استفاده كنند كه مستقيماً آنرا به دست بگيرند و يا در بشقابشان جستجو كرده و آنرا بردارند. بسياري اوقات تمايل نشان دادن به خوردن بعضي از غذاها و يا علاقه نشان دادن به غذاهايي كه مناسب سنشان نيست و يا بازي كردن با غدا بيشتر به دليل بازيگوشي و حس استقلال طلبي آنان است نه اينكه واقعاً به آن غذاي خاص علاقه داشته و يا نسبت به بعضي غداهاي ديگر بي علاقه باشند. بنابراين پدر و مادر بايد سعي كنند علت اينگونه رفتارهاي كودكان را شناسايي نموده و حتي المقدور از آنها پيشگيري كنند تا با مشكلات كمتري هنگام غذا خوردن او روبرو شوند.